به گزارش تحریریه، نشریه فارن افرز نوشت، بسیاری از تحلیلگرانِ ناظر بر درگیریهای خاورمیانه، هشدار دادهاند که ممکن است این جنگ بیشتر تشدید شود. در حال حاضر، این نگرانیها بیشتر بر احتمال جنگ بین ایران و اسرائیل متمرکز است.
البته، این جنگ هماکنون در جریان است. ایران دو حمله مستقیم به اسرائیل انجام داده، در حالی که اسرائیل نیز یک حملهٔ تلافیجویانه انجام داده و به احتمال زیاد در حال آمادهسازی برای حملهٔ دوم است. حدود شش گروه از متحدان و نیروهای نیابتی ایران به اسرائیل حمله کردهاند و اسرائیل نیز شماری از رهبران کلیدی ایران را ترور کرده و هر دو طرف حملاتی سایبری نیز انجام دادهاند.
این گزارش مدعی است: ایران تقریباً در تمام قابلیتهای تهاجمی و دفاعی از اسرائیل عقبتر است و بنابراین نمیتواند آسیب ویرانگری وارد کند. از سوی دیگر، اسرائیل توانایی فوقالعادهای در انجام حملات هدفمند دارد، اما منابع متنوعی که برای یک جنگ پیروزمندانه یا ویرانگر علیه ایران نیاز است را در اختیار ندارد. هر دو کشور از نظر جغرافیایی بسیار از هم دورند و ظرفیت لازم برای راهاندازی تهاجمات زمینی یا دریایی را ندارند. این موانع به این معناست که وقوع یک جنگ نامحدود بعید است و حتی در صورتی که تبادل حملات تشدید شود، پیشامدهای آخرالزمانی رخ نخواهد داد.
این گزارش در مورد بعد جغرافیایی ایران و اسرائیل آورده است که مهمترین عاملی که جنگ بین ایران و اسرائیل را محدود میکند، فاصله است. این دو مرز مشترکی ندارند. در نزدیکترین نقاط خود، ۷۵۰ مایل از هم فاصله دارند. مرکز اسرائیل تقریباً ۱۰۰۰ مایل با تهران فاصله دارد. بین آنها هم کشورهایی مانند ترکیه، سوریه، عراق، اردن، عربستان سعودی و کویت قرار دارند. برخی از این کشورها بیشتر با اسرائیل همسو هستند، برخی با ایران، و برخی با هر دو دشمن هستند. این دو دشمن بالقوه میتوانند روی کمک برخی از این کشورها – از نظر اجازه عبور نیروهایشان و مانع شدن از پیشروی دشمن – حساب کنند اما نباید انتظارات بیشتری داشته باشند.
ملک عبدالله دوم پادشاه اردن، یک متحد کلیدی، هرچند غیرمستقیم اسرائیل است، اما او بر جمعیتی که عمدتاً فلسطینی هستند و بیشتر از دولت یهودی نفرت دارند، حکومت میکند که این مسئله حمایت او از اسرائیل را محدود میکند. کشور او در سرنگونی پهپادها و موشکهای کروز ایرانی که در طول اولین حمله موشکی ایران به اسرائیل در ۱۳ آوریل از قلمرو آن عبور کردند، به اسرائیل کمک کرد. اما امان با دقت تأکید کرد که تنها در حال دفاع از حریم هوایی خود بوده و این کار را در برابر همهٔ متجاوزان خارجی انجام خواهد داد. به همین ترتیب، سوریه به شدت به ایران وابسته است. اما بشار اسد، رئیسجمهوری سوریه، از پدرش آموخت که هرگز با اسرائیل نجنگد؛ درسی که خاندان اسد پس از شکستهای مکرر در سالهای ۱۹۶۷، ۱۹۷۳ و ۱۹۸۲ فرا گرفتند. در نتیجه، اگرچه ایران میتواند نیروهای خود را از قلمروی سوریه عبور دهد و در آن مستقر کند، اما دمشق تاکنون جلوی حملات عمدهٔ مستقیم ایران علیه اسرائیل از خاک سوریه را گرفته است، به این دلیل که از گسترش حملات اسرائیل به آنجا میترسد.
این واقعیتها هرگونه تهاجم زمینی در هر دو جهت را غیرممکن میسازد. برای حمله به ایران، نیروهای زمینی اسرائیل باید از عراق و اردن یا عراق و سوریه عبور کنند، که از نظر لجستیکی چالشبرانگیز و از نظر استراتژیک احمقانه خواهد بود. ایران ۸۰ برابر بزرگتر از اسرائیل است، و حتی اگر اسرائیل بتواند نیمی از حدود ده لشکر زمینی خود را به آنجا برساند، این نیروها در گستره وسیع جمهوری اسلامی بلعیده میشوند و توانایی کمی برای دستیابی به نتایج معنادار خواهند داشت. همچنین اسرائیل هرگز نمیخواهد این میزان از ارتش شهروندی خود را اینقدر دور از خانه اعزام کند.
اسرائیلیها توانستهاند با تیمهای کوچک نیروهای ویژه که از طریق هوا وارد شدهاند، تأسیسات کلیدی دشمن را نابود کنند و به احتمال زیاد یک یا چند عملیات مشابه علیه اهداف مهم ایرانی انجام دهند اما نیروهای نظامی اسرائیل نمیتوانند بدون یک مسیر برای تأمین مجدد و تقویت اولین موج واحدهای هوابرد، سرزمین ایران را به این روش اشغال کنند.
اسرائیل همچنین یک نیروی دریایی توانمند دارد و ایران دارای یک خط ساحلی طولانی است. اسرائیل ممکن است یک عملیات تهاجمی در مقیاس گردان یا حتی تیپ علیه یک تأسیسات ساحلی مهم ایرانی با استفاده از یک یا چند ناوگان دریایی موقت انجام دهد اما توانایی حملات آبی – خاکی و هواپیماهای ناوپایه برای راهاندازی یک تهاجم بزرگتر از دریا را ندارد. مگر اینکه اسرائیل بتواند اسکادرانهای جنگنده خود را در بحرین یا امارات متحده عربی مستقر کند، که احتمال آن بسیار کم است، حفظ یک نیروی نظامی در ساحل برای بیش از چند ساعت در مقابل موشکها و حملات هوایی ایران بسیار دشوار خواهد بود. حتی اگر این نیروها بتوانند به طریقی یک جای پای ساحلی را تصرف و نگهداری کنند، پشتیبانی از آن مستلزم عبور کشتیهای اسرائیلی از تنگه بابالمندب است که در معرض تهدید حوثیها قرار دارد و نیز تنگه هرمز که زیر تهدید ایران است. بنابراین، چنین نیروی تهاجمی کوچکی در واقع میتواند تنها یک یا چند تأسیسات با ارزشِ نزدیک دریا را نابود کند قبل از اینکه مجبور به عقبنشینی از محدودهٔ نیروهای هوایی و دریایی ایران شود.
نیروی دریایی ایران با موانع بسیار سختتری برای انجام تهاجم آبی – خاکی به اسرائیل مواجه خواهد شد، در رویارویی با نیروهای هوایی، دریایی و زمینی دولت یهودی، چه رسد به کابوس لجستیکی انتقال و تأمین نیروها از طریق دور زدن کل قاره آفریقا. یک تهاجم زمینی علیه اسرائیل تنها کمی جذابتر خواهد بود. در تئوری، ایران از مزیت لجستیکی عبور آزاد از عراق و سوریه برخوردار است. اما نیروهای زمینی ایران ضعیفترین و عقبماندهترین بخش از نیروهای مسلح این کشور هستند و در برابر ارتش اسرائیل که برای دفاع از مواضع به شدت مستحکم خود در ارتفاعات جولان بسیج شده، هیچ شانسی نخواهند داشت. ایران این را میداند: به همین دلیل است که تهران تا کنون نیروهای زمینی بزرگ ایرانی را به منطقه دمشق اعزام نکرده است. در عوض، گزارش شده که ایران تا ۴۰,۰۰۰ نیروی شبهنظامی افغانی، عراقی، پاکستانی و سوری را در جنوب غرب سوریه مستقر کرده که میتوانند برای آغاز یک حملهٔ عظیم استفاده شوند بدون آنکه جان شهروندان ایرانی به خطر بیفتد یا – آنگونه که ایران امید دارد – پاسخی از سوی اسرائیل علیه خود ایران را به دنبال داشته بیاورد.
دربخش دیگر گزارش آمده است، محدودیتها در عملیات زمینی به این معناست که جنبههای متعارف جنگ گستردهتر بین اسرائیل و ایران عمدتاً به نیروی هوایی آنها واگذار خواهد شد، که آنها نیز در آنچه میتوانند انجام دهند محدودیتهایی دارند. اسرائیل دارای موشکهای بالستیکی است که میتوانند به تمام نقاط ایران برسند و موشکهای کروز و پهپادهایی دارد که میتوانند از کشتیها و زیردریاییها و احتمالاً از خود اسرائیل پرتاب شوند. هیچکس نمیداند اسرائیل چه تعداد از این تجهیزات را در اختیار دارد، اما احتمالاً تعداد آنها به صدها یا هزاران عدد میرسد. همهٔ این تسلیحات دارای کلاهکهای جنگی کوچک هستند و مانند مهماتی نیستند که هواپیماهای سرنشیندار میتوانند حمل کنند. این مسئله آنها را برای نابودی اهداف کوچک و ارزشمند ایرانی، مانند تجهیزات نظامی و ساختمانها، بسیار کارآمد میسازد، اما نه برای پایگاههای وسیع و قطعاً نه برای شهرها.
اگرچه پدافند هوایی ایران میتواند عملیات هواپیماهای سرنشیندار اسرائیل را پیچیده کند، اما این پدافند، چیزی بیش از یک مزاحمت نخواهد بود. مشکل واقعی اسرائیل، فاصله است. جنگندههای F-15 اسرائیل میتوانند این مسافتها را طی کنند اما هواپیماهای پیشرفته F-35 و F-16 که بخش عمدهای از نیروی هوایی جنگنده اسرائیل را تشکیل میدهند، تنها بردی در حدود ۶۰۰ مایل دارند. تسلیحات دوربرد اسرائیل میتواند این فاصله را چند صد مایل افزایش دهد اما همچنان برای این هواپیماها عملیات حمله به اهدافی در مرکز ایران بدون سوختگیری هوایی کار سختی خواهد بود.
اسرائیل شمار کمی هواپیمای سوخترسان دوربرد دارد و در حالی که نیروی هوایی اش از خلبانان ماهری برخوردار است که این هواپیماها را به گونهای پرواز میدهند که هیچ کشور دیگری جسارتش را ندارد، اما این هواپیماها بزرگ و بسیار آسیبپذیر هستند. استفاده منظم از آنها در حریم هوایی دشمن برای اسرائیل خطرناک و دشوار خواهد بود. هرچند هیچیک از هواپیماهای جنگنده ساخت آمریکا در نیروی هوایی اسرائیل برای سوختگیری در حین پرواز طراحی نشدهاند (تکنیکی که به عنوان «سوختگیری همپیمان» شناخته میشود)، احتمالاً اسرائیلیها آنها را برای این منظور تغییر دادهاند. با این حال، این امر ناکارآمدیهای دیگری به همراه خواهد داشت؛ نیمی از جنگندههای اسرائیل فقط به سوخترسانی به نیمه دیگر مشغول خواهند بود. بنابراین، مگر اینکه اردن یا عربستان سعودی حریم هوایی خود را به روی نیروی هوایی اسرائیل باز کنند (همانطور که ظاهراً در ۱۳ آوریل برای مقابله با حمله موشکی و پهپادی ایران به اسرائیل این کار را انجام دادند)، اسرائیلیها باید در انتخاب زمان استفاده از هواپیماهای سرنشیندار برای حمله به ایران محتاط باشند.
هیچیک از دو کشور در موقعیتی نیستند که بتوانند یک حمله هوایی گسترده و مداوم علیه دیگری راهاندازی کنند.
ایران دو نیروی هوایی دارد: یکی متعلق به نیروهای مسلح منظم و دیگری متعلق به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اما هیچیک از آنها با نیروی هوایی اسرائیل قابل مقایسه نیستند. ایران هیچ هواپیمای سوخترسان اختصاصی ندارد و تنها چند ده جنگنده قدیمی ساخت فرانسه دارد که میتوانند سوختگیری همپیمان انجام دهند. اکثر هواپیماهای ایران مدلهای ساخت آمریکا از دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ و هواپیماهای ساخت فرانسه و شوروی از دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ هستند. تعداد بسیار کمی از آنها میتوانند پرواز به اسرائیل را انجام دهند و در برابر پدافند هوایی اسرائیل هیچ شانسی نخواهند داشت.
در بخش دیگر گزارش ادعا شده است: تمام این موارد نشان میدهد که اسرائیل میتواند از طریق حملات هوایی، پهپادی و موشکی کوچک و دقیق، آسیب قابل توجهی به ایران وارد کند، در حالی که ایران در وارد کردن چنین آسیبی به اسرائیل با مشکل مواجه خواهد بود. همچنین هیچیک از دو کشور در موقعیتی نیستند که بتوانند یک حمله هوایی گسترده و مداوم علیه دیگری راهاندازی کنند. به همین دلیل، حتی یک جنگ گستردهتر بین آنها شبیه به حملات هوایی آلمان نازی (لوفتوافه) یا حملات ترکیبی بریتانیا و آمریکا علیه آلمان در جنگ جهانی دوم نخواهد بود، و حتی شبیه به عملیات هوایی اخیر ایالات متحده علیه صربستان و عراق، یا کمپین هوایی کنونی اسرائیل علیه حزبالله هم نخواهد بود.
گزارش با اشاره به حملات سایبری یا عملیات مخفی میان دو طرف نوشت، هم ایران و هم اسرائیل با شرایطی راهبردی روبه رو هستند که دامنه بالقوه یک درگیری میان آنها را محدود میکند. نه تنها ایران میداند که در جنگهای متعارف و حتی نامتقارن با اسرائیل در موقعیت نامطلوبی قرار دارد، بلکه ایرانیها معتقدند که اسرائیل دارای مجموعهای از سلاحهای کشتار جمعی است. اگرچه ایران اغلب به رفتاری غیرعقلانی متهم میشود، واقعیت این است که آنها تا حد زیادی عقلانیت نشان دادهاند و بیتردید از اقداماتی که ممکن است واکنش شدید اسرائیل را به دنبال داشته باشد، پرهیز خواهند کرد.
سوالات مشابهی احتمالاً بر محاسبات اسرائیل نیز تأثیر خواهد گذاشت. ارتش اسرائیل ظرفیت نابودی تأسیسات کلیدی برنامه هستهای ایران را دارد اما هرگز این کار را به دلایل مهمی که اغلب نادیده گرفته میشوند، انجام ندادهاند: اسرائیل و ایالات متحده نگرانند که یک حمله گسترده اسرائیل به سایتهای هستهای ایران باعث شود تهران از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) خارج شده و اعلام کند که برای جلوگیری از حملات بعدی اسرائیل، ناچار به ساخت زرادخانه هستهای است. در آن صورت، ایران شروع به ساخت تأسیسات جدیدی در عمق زمین خواهد کرد، مانند تأسیساتی که در حال حاضر در پایگاه فردو نزدیک شهر قم دارد که در برابر مهمات هوایی اسرائیل مقاوم است. بنابراین، حمله به برنامه هستهای ایران ممکن است آن را برای چند سال به عقب بیندازد، اما در نهایت تضمین خواهد کرد که ایران به زودی به یک زرادخانه هستهای دست یابد که برای اسرائیل یک نتیجه منفی جدی خواهد بود.
به همین ترتیب، هیچیک از دو طرف احتمالاً تمایلی به دخالت در صادرات نفت ایران نخواهند داشت. رژیم ایران بهشدت وابسته به درآمدهای نفتی است و سعی خواهد کرد از هر گونه اقدامی که ممکن است بر این درآمدها تأثیر بگذارد، اجتناب کند. اسرائیل نیز میداند که حمله به صادرات نفت ایران ممکن است قیمت جهانی نفت را افزایش دهد و احتمالاً ایالات متحده و بسیاری از کشورها را خشمگین کند. با توجه به اینکه اسرائیل همچنان به حمایت آمریکا نیازمند است، بعید به نظر میرسد که به این نقطه حساس دست بزند، اگرچه ممکن است تأسیسات پالایشی، ذخایر نفتی و سایر زیرساختهای مصرف داخلی ایران را هدف قرار دهد.
در پایان گزارش آمده است: به دلایل فوق، یک جنگ گستردهتر میان اسرائیل و ایران احتمالاً به مجموعهای پراکنده از حملات هوایی، موشکی، پهپادی، و سایبری، همراه با عملیات مخفی و حملات تروریستی منجر خواهد شد. به عبارت دیگر، بیشتر از همان چیزی که اکنون در جریان است، و شاید خیلی بیشتر. ایران احتمالاً همچنان حملات موشکی و پهپادی خود را به تأسیسات نظامی اسرائیل محدود خواهد کرد، آن هم از ترس اینکه هدف قراردادن شهرهای اسرائیل باعث تشدید واکنش اسرائیل شود که ایران قادر به مقابله با آن نیست. حتی اگر ایران تصمیم بگیرد که به هر قیمتی به اسرائیل ضربه بزند، جمهوری اسلامی به اندازه کافی قدرتمند نیست که آسیب زیادی وارد کند. آنها میتوانند تمام ذخیره موشکی خود را به سوی شهرهای اسرائیل شلیک کنند و شاید چند صد اسرائیلی را بکشند. در آن صورت، اگر اسرائیل تصمیم به تلافی بگیرد و شهرهای ایران را با صدها موشک و حمله هوایی هدف قرار دهد، احتمالاً میتواند هزاران ایرانی را به کام مرگ بفرستد، همین و بس.
طبق این گزارش، به نظر میرسد که حملات اسرائیل، بیشتر بر اهداف نظامی ایران متمرکز خواهد بود اما ممکن است زیرساختهای غیرنظامی – مانند نیروگاهها، پالایشگاهها، ساختمانهای دولتی – و همچنین عناصر رهبری ایران، مانند فرماندهان سپاه پاسداران و چهره های نظامی را نیز شامل شود. با این حال، اسرائیلیها به احتمال زیاد قصد زدن مقامات ارشد ایران، مانند رئیسجمهور مسعود پزشکیان یا رهبر عالی آیت الله علی خامنهای را نخواهند داشت. مقامات اسرائیلی به خوبی میدانند که هر یک از این افراد ممکن است با یک شخصیت تهاجمیتر و بیپرواتر جایگزین شود که حاضر به پرداخت هزینههای سنگین برای آسیب زدن به اسرائیل باشد یا حتی بدتر، ایران را به ساخت سلاحهای هستهای وادار کند. ... اما احتمال بسیار بیشتری وجود دارد که حتی در صورت وقوع یک درگیری وسیعتر، محدودیتهای فاصله، دیپلماسی، و راهبردی که جنگ جاری را شکل دادهاند، همچنان برقرار بمانند.
پایان/
نظر شما